بهاری بی‌چلچله
16 فروردین 1403 - 1:33
شناسه : 291893
0

شعری از نسیم خاکسار بهاری بی‌چلچله در جایی از غزه،این خاک ویران.در زمینه‌ای خاکستریکه طرحی از زندگی در آن پیدا نیست،که انگار نیست و نبوده هرگزدختری خردسال بر خاک نشستهقابلمه‌ای خالی در دستدختر کوچکی دیگر با دیگچه‌ای خالی پشت سرش.پشت سر او باز دخترییک چشم‌شان به آسمانچشم دیگرشان به روبه‌رو.از بالای سرشان که زمانی آسمان […]

ارسال توسط :
پ
پ

شعری از نسیم خاکسار

بهاری بی‌چلچله

در جایی از غزه،
این خاک ویران.
در زمینه‌ای خاکستری
که طرحی از زندگی در آن پیدا نیست،
که انگار نیست و نبوده هرگز
دختری خردسال بر خاک نشسته
قابلمه‌ای خالی در دست
دختر کوچکی دیگر با دیگچه‌ای خالی پشت سرش.
پشت سر او باز دختری
یک چشم‌شان به آسمان
چشم دیگرشان به روبه‌رو.
از بالای سرشان که زمانی آسمان نام داشت
و زمانی دور، خیلی دور،
رنگی آبی
و ابرهایی به رنگ ملافه‌های سپید
مدتی است بمب می‌بارد
و گاهی هم کیسه‌های غذا.
از روبه‌رو نابیوسان کامیونی پیدا می‌شود
با فوجی سرباز و آماده شلیک به هر حرکت مشکوک
وقتی آن‌ها با قابلمه‌های خالی‌شان هنوز روی زمین نشسته‌اند در انتظار غذا.
ما از دور، خیلی دور،
این عکس‌ها را تماشا می‌کنیم
و از بیچارگی عریان خودمان گریه می‌کنیم،
در بهاری بی‌چلچله.

(۳۱ مارس ۲۰۲۴
اوترخت. هلند.)

بهاری بی‌چلچله

بهاری بی‌چلچله

انتهای پیام 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

کد امنیتی * Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.

WeCreativez WhatsApp Support
همکاران ما آماده دریافت نکته نظرات ، پیام و اخبار شما هستند.
با ما در تماس باشید ...👋